جدول جو
جدول جو

معنی مستحکم شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مستحکم شدن
استوار شدن محکم گشتن
تصویری از مستحکم شدن
تصویر مستحکم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
مستحکم شدن
استوار گشتن، پراستحکام شدن، محکم شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دیسیدن (از حالی به حالی در آمدن)، ورتیشیدن تبدیل شدن تغییریافتن ازحالی بحالی درآمدن: ماهمی بینیم که چیی مستحیل شود باچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستحکم کردن
تصویر مستحکم کردن
پساختن استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گریفتن تنوییدن استوار شدن پا برجا گشتن: شده محکم بشمشیر تو بنیاد مسلمانی که شمشیر تو در ملت پناه هر مسلمان شد، (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقیم شدن
تصویر مستقیم شدن
((~. شُ))
استوار شدن، سامان یافتن
فرهنگ فارسی معین
استحاله شدن، تبدیل شدن، تغییر یافتن، مبدل شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آگاه شدن، اطلاع یافتن، باخبر شدن، مطلع شدن، واقف شدن
متضاد: غافل شدن، بی خبرماندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پابرجا شدن، استوار شدن، پابرجا گشتن، چسبیدن، ثابت شدن، شدید شدن، شدت یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد